زنگ زد گفت تو که این قدر دستپختت خوبه نمیخوایی مامان و برادر منو دعوت کنی !!!!
جیغ میزدم پشت تلفن ... واییییی فردا مامان و استاد و امیر میان خونم . از خوشحالی نمیدونم چیکار کنم:)) به مامان که زنگ زدم گفت زحمتت نمیدم گفتم خیر باید بیایید .
گفت تو فقط قول بده کم ناهار درست کنی میاییم :)
از الان برم واسه تدارکات :)))
+ نوشته شده در سه شنبه چهاردهم آذر ۱۳۹۶ساعت 20:10  توسط رها |
گذشته...برچسب : نویسنده : lifeme1 بازدید : 214